عشق یا شطرنج

ساخت وبلاگ
دلت هوایی که می شودزبانت لالچشمانت کورو پاهایت سست می گردد.تنها تر می شوی.بی هویتتغییر می کنی.آنقدری که تو را هرجور می توانند می کوبند.اما ساختن از نو یی در کار نیست.با خودت رویا پردازی می کنی.خودت خودت را فریفته ای، قبل از آن که دروغی به تو گفته باشند.تو خودت بزرگترین دروغ خودت می شوی.انقدری که واقعیت ها به چشمانت نمی آید.خودت را نمی بینی، ارزشت را نمی بینی . عشق یا شطرنج...
ما را در سایت عشق یا شطرنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4loveorchess5 بازدید : 165 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 4:12

بارها و بارها نوشتم اما پاک کردم.می دانم چه می خواهم بگویم.اما ننی توانم بنویسم.دستم به نوشتن نمی رود.تا شروع می کنم، همه چیز تمام می شود.من می مانم و سکوت.غرق در ابهام می شوم.منمنی که مدت هاست اسمم را فراموش کرده ام.می مانم چه بگویم و چگونه بگویمدلم پر از حرفهای تکراری ست.و دلخوش به همون چند خط نوشته ای هیچ کس نمی خواند.گیرم که خواندند.نه دردی را دوا می کند و نه مرهمی است بر دردهایم.درد هایی که انقدر کهنه شده است که نه طبیبی حاظر است نسخه ای بپیچد و نه زمانی برای درمان باقی است.گاهی هر چه مرور می کنم به جایی نمی رسم.انگار نه انگار وجود خارجی ای دارم.فقط امیدوارم به نا امیدیها.آرزوهایم روز به روز کوچک تر و مضحک تر می شود.روزی تسخیر جهان آرزویم بود و امروز شنیدن اسمم.مانده ام که چقدر باید بگذرد تا طعم ارامش بر زندگی ام سایه افکند.شک می کنم.به خودم به دنیایی که در هوایش سخت می شود نفس کشید.کاش می فهمید.لحظه ای سکوت می کرد.هر دردی را زده ام و هر راهی را رفته ام. من بی نام و نشان مانده ام و دنیایی که مرا نمی فهمد. عشق یا شطرنج...
ما را در سایت عشق یا شطرنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4loveorchess5 بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 4:12